فرق فیلسوف وغیرفیلسوف

۲:کسی که درباره علل بنیادینامور وحوادث تحقیق میکند به عبارت دیگراو متفکری که درمورد حوادث به تفسیر علمی پرداخته و به جستوجوی علل انها میپردازد.

۳:او درپی یافتن معنای جهان و هستی ان هست  وبه اشیاء از جنبه هایی که علوم دیگر به انها میپردازد کاری ندارد،بلکه باهستی اشیاء و بودن انها سروکار دارد ومیخواهد قوانین بودن انهارابیابد.

۴:اوجزئی نگرنیست بلکه همه امور رادر یک کل واحد میبیند.

۵:او هیچ چیزی را بدون دلیل وبرهان واستدلال قبول نمیکند  و ازهرجهت مطلب موردنظر رامورد بررسی قرار میدهد تامبادا عنصری غیرعقلی وارددستگاه فلسفی گردد.

۶:اوبدون توجه به اغراض هدف ها ویاحرفه ای که بدان اشتغال دارد میخواهد افکارونظریات درباره ی جهان وزندگی رامطالعه ونقدکند.وی میخواهددریابدکه ماانسان ها درمسائل اصلی که باانها روبه رو هستیم چگونه می اندیشیم و شناخت ما برچه چیزی است و برای داوری های صحیح چه ملاک ها ومعیار هایی راباید تنتخاب کنیم.

۷:او به روشن کردن عقایدما ونظریه هایی که درباره ی جهان و انسان و ارزش های انسانی داریم پافشاری میکند او پیش ازانکه صرفا دارای مجموعه ای ازعقایدباشد احساس میکند که این عقایدراباید مورد بررسی دقیق قرار دهد ودر نظامی از افکار که دارای ارتباط منطقی باشند مرتب و منظم سازد.

۸:او همیشه بدنبال درک حقایق است وغیراز حقیقت به چیز دیگری وابسته نیست.